شلوغ پلوغ

شلوغ پلوغ

درهم بر هم
شلوغ پلوغ

شلوغ پلوغ

درهم بر هم

بی وجدان


ادمیزاد بی غذا دو ماه زنده میماند
بی اب دو هفته
بی هوا چند ثانیه
بی وجدان خیلی...
متاسفانه خیلی!

 

درس و طوفان و باران و بوران...

امروز خیییلی کم درس خوندم
خدا بهمون رحم کنه
فردا باید به شدت خر بزنم تا جبران شه
تازه طوفان اومد بالای یکی از انارامونم شکست
خرمالو مون رو. هم داغون کرد
خدا به کشاورزای بدبخت رحم کنه

چاره چیه ؟باید تحمل کرد
نباید اجازه بدم
شاید هم نتونم دست خودم نیست
هر روز بدتر میشه
دلم نمیخواد اینجوری بشه نمیخواد
باید چشماتو ببندی باید کور بشم مگه کور نفهمه؟
من خودم کورم نفهمم؟کاش نفهم بودم کاش به درک به درک به درک درررک
فردا پاشم شایددتونستم شیش ساعتمو بخونم امروز که نشد شاید فردا شد
ولی..
ها تش ده خوت بنی؟بیخیال دیگه هیچ خبری نیست

بی نامی



دانلود دکلمه جدید علیرضا آذر
بنام: بی نامی
با بالاترین کیفیت

برای دانلود کلیک کنید 

کنار خودم مینشینم کنارم شلوغ است
و از سفره ی زندگی هر چه خوردم دروغ است
خودم با خودم پشت میزم
غریبم مریضم...
بچه ها اینو گوش کنید خیلی باحاله انگار ازراءیل داره شعر میخونه خخخخ

بیداری

دانلود کتاب خاطرات یک خوناشام
جلد اول :بیــــــداری
( نسخه ی جــــــاوا)

برای دانلود اینجــــــا  کلیک کنید



چه کنیم با فیزیک؟

فردا حتما باید زود بیدار. شم
تا ساعت دوازده دو و نیم ساعت حد اقل بخونم و تا ساعت سه و نیم هم سه ساعت بخونم انشاء الله
ساعت چهار و نیم کلاس خصوصی فیزیک گرفتم رفع اشکال یا خدا خیلی گرووووون جلسه 60تومن ولی خو میخوام با دوجلسه سر و تهش هم بیاد یکی فردا یکی موقع امتحان .
فردا فصل هفت رو تموم کنم فیزیک اتمی
آسمان در دماغ فصل هفت فرو. رود خیلی زیاده نصفش مونده
از این به بعد باید روزی شیش هفت ساعت بخونم با روزی سه و نیم چهار ساعت هیچ غلطی نمیتونم بکنم

؟

یه جوری ام
یه چیزی کمه ولی نمیدونم چی
انگار یه قسمت ازم نیست
اره دیگه ...
کنکور روانیمون کرد

نقاشی آینه ست

امروز چهرش رو کشیدم دستم رو. ول کردم تا خودش بکشه دیوونه نیستم ولی کاغذ انگار خودش میگفت بکش به راه خودم رفتم ولی خراب شد چند بار پاک کردم و کشیدم بعد دیدب لبشرو همون جایی کشیدم که تصورش کرده بودم جزءیاتش رو. کشیدم و به خواهرم نشون دادم آبجیم اول لبخند زد ولی خنده اش یه دفعه جمع شد و ترسید بعد گفت ناراحته نه درد میکشه انگار به شدت هم شبیه یکیه انگار بغض داره آها دندونش درد میکنه لپش باد. کرده اینو گفت چون راستش دهنشو کمی کج کشیدم فردا پاک میکنم نیم سانت می کشم سمت چپ بعد گفتم توی چشماش نگاه کن خواهرم انگار. ترسید گفت انگار بغض داره گفتم حسرت چی ؟پشیمونی ؟ بعد یه نگاه معنا داری بهم کرد یعنی کوفت بعد گفت خیلی خوشگل کشیدی بلا گرفته نگا چشماااش... با خودم فکر کردم حسی که دارم و داره حتی توی نقاشیش هم آدم رو تا مغز استخون میسوزونه یه ذره هم براش مو کشیدم فردا مقنعه اش رو سایه میزنم لبش رو هم درست میکنم خیلی چهره های خوشگلی کشیدم تا الان با اجزای حرفه ای و سه بعدی خیلی وقت بود چیزی نکشیده بودم خیلی از تکنیک ها رو فراموش کردم واسه همین زیاد حرفه ای نبود ولی چشماش یه چیز دیگه ست یه زره گرافیت مداد روی یه تیکه کاغذ چطور اینقدر روح داره؟روحش رو از حال خراب من گرفته دیگه شاید بعدا عکس اون نقاشی رو گذاشتم البته زیاد شبیهش نشد حالا ببینم چی میشه خیلی حالم بد. بود الانم هست من همیشه حالم بده خیلی وقته که روزا همه واسم نحس شدن ولی به قول شهریار تقدیر الهی چون پی سوختن ماست ما نیز بسازیم به تقدیر الهی