شلوغ پلوغ

شلوغ پلوغ

درهم بر هم
شلوغ پلوغ

شلوغ پلوغ

درهم بر هم

گراهام بل


گراهام بل عـزیز ... تلفنی که زنگ نمی زند نیاز به اختراع نداشت



حـوصله ات سـر رفته بود "چسب قلب" اختـراع می کردی ...



می چسباندیم روی این ترک های قلب صاحب مرده مـان ...



و غصـه ی زنگ نخـوردن تلفنی که اختـراعش کـرده ای را نمی خـوردیم



سـاده بگـویم...



گــراهــام بــل عـزیـز ....



تو مسؤول قسمتی  از تنهایی منی...



با تشکر از وبلاگ رویای خیس