شلوغ پلوغ

شلوغ پلوغ

درهم بر هم
شلوغ پلوغ

شلوغ پلوغ

درهم بر هم

1145

این روزا وبلاگم پر شده از این نوشته های سیاه یک ریز و یکسره از پست های رنگارنگ کمتر خبری هست یه سری نوشته با یه عدد بالاشون که هر روز هی بزرگ تر میشه یه چشمه ی پاک و روشن که از دل زمین میاد بیرون اولش پر جنب و جوش و پر صر و صداست بعد که روی زمین گلالود راه میره هی اروم تر و هی تیره تر و گلی تر میشه تا به جاهایی شباهت نداره به اولش اگه جلوی راهش سد بشه میبینی که لجن زده.. یه جاهایی توی زندگیت انقده به در بسته میخوری که کم کم یادت میره درای باز چه شکلی بودن اصلا یه وقتایی هی دعا میکنی بعد میای میبینی انقده روت زمین افتاده که یادت رفته استجابت ینی چی دعا میکنی ولی معنیه استجابتو نمیفهمی یه جاهایی باید شکست رو پزیرفت و زانو زد هر چی بیشتر بجنگی محکم تر زمین میخوری چیزی که امروز من هستم اگه چند ماه پیش بهم نشون میدادن حالم به هم میخورد خلاصه خیلی دلم میخواد زمان عقب برگرده هر چند وقتی که میخواد باشه حتی شده بک روز چون هر روزم از روز قبلش بد تره
نظرات 1 + ارسال نظر
E 1397/10/01 ساعت 10:45 http://bbaroonii.blogfa.com/

من بعد از تو
با این مسئله که دیگر کسی را
دوست نداشته باشم،کنار آمده ام!
تو اما بعد از من،
با این درد که دیگر کسی
مثل من دوستت ندارد،
چه میکنی؟؟!

عرفان_محمودیان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد