شلوغ پلوغ

شلوغ پلوغ

درهم بر هم
شلوغ پلوغ

شلوغ پلوغ

درهم بر هم

اعصابم رتته

امروز خیلی روز بدی بود خیلی اعصابم خورد بود داغون بودم نمی دونم باید چی بگم سرم خیلی درد میکنه شاید تا فردا سر عقل اومدم چاره چیه من میدونم یه روز کارم به تیمارستان میکشه عادت ندارم عصبانی باشم ولی امروز خیلی عصبی بودم داداشم هم همش رو اعصابم بود با اون گوشی مسخره اش مردم آزار لجباز . خیلی پشیمونم از...ولش کن باو یه چیزی میگم یه چیزی میشنوین و یه چیزی رو واقعا درک نمی کنین سخته به خدا صبر کردن یه حدی داره الان دیگه از آستانه تحملم رد شده نمی تونم صبر کنم من که پیغمبر خدا نیستم که .فردا چطور دینی بخونم با این وضع؟هیچ آخرش باید با التماس دوباره توبه کنم از حرفام چکار کنم مجبورم امشب بخوابم فردا همه چیز درست میشه هه هه هه هه اره درست میشه فاطمه عوضی تو مگه چقد جا داری بخوری چقدر؟ای تف به خودت و اون اسم نکبتت ای تف . واقعا چرا پشت سرم قارچ زد ؟ چرا بدنم لرزید ؟ چرا همیشه عین پخمه ها به نظر میام ؟چرا
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد