شلوغ پلوغ

شلوغ پلوغ

درهم بر هم
شلوغ پلوغ

شلوغ پلوغ

درهم بر هم

اسیدانه

دلواپسی ام نیست چه باشی، چه نباشی 
احساس تو کافی ست چه متن و چه حواشی  

از خویش گذشتم، ببرم خاک کن، اما 
شعرم چه؟ نه! بی ذوق مبادا شده باشی 
 
می خواستم از تو بنویسم که مدادم 
خندید: چه مانده است مرا تا بتراشی
 
مجموعه آماده ی نشرم-خبر بد
یک خالی پر، خط به خطش روح خراشی  

شصت و سه [سن شاعر] غزل له شده در زلزله ی من
شصت و سه نفس، شصت و سه حس متلاشی 
  
نفرین نه، سؤال است: چگونه دلت آمد-
بارانم! اسیدانه به من زخم بپاشی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد