شلوغ پلوغ

شلوغ پلوغ

درهم بر هم
شلوغ پلوغ

شلوغ پلوغ

درهم بر هم

1275

روزا داره کم کم سخت میشه ... جلو واسم تاره نمیدونم چی پیش میاد به لطف بخت بدم کم تر میتونم امید وار باشم دارم مستقیم میزم سمت پیروزی اما این پیروزی برام تلخه ... امروز وبلاگم رو مرور کردم خاطرات و رنج هامو ... حتی خوندنشم سخت بود گاهی سعی میکنم گذشته رو لنکار کنم اما این نوشته ها ثابتش میکنه خاطره هایی که مرور میکنم ... اصلا ولش کن بخت من از همون اول شور بود و میوه م تلخ . چشمامو میبندم و. میرم جلو بزار بعد از این که موفق شدی بفهمی چه بلایی به سرت اومده اونموقع وقت واسه ناله کردن زیاده الان فقط خودتو بزن به اون راه چیکار کنم برات اخه ؟ زور هرکسو داشته باشم با خواست خدا که نمیتونم بجنگم چیکار کنم دیگه همینه که هست